اگر هنری با پشتوانه یک تفکر درست و به بهترین شکل احساسات هنرمند را بروز دهد، قطعاً بر دل خواهد نشست و آن هنگام است که گفته میشود هنر میتواند قدرتمندتر از اندیشه اندیشمندان یک کشور باشد. اما هنر در برابر یک برهه و یک واقعه تاریخی عاجز مانده است و آن، «واقعه عاشورا» است. واقعهای که اگر تمام دریاها مرکب و درختان قلم شوند، باز هم نمیتوانند عمق مفهوم والای این واقعه را به تصویر بکشند؛ اما قطعاً این دلیل نمیشود که هنرمند نسبت به این مصیبت عظیم سکوت کرده و به بهانه حقیر بودن قلم و اذهان به خلق اثر دست نزند. کما اینکه استادان بزرگی در این راستا در حوزههای مختلف به خلق اثر دست زدهاند. یکی از این حوزهها حوزه هنرهای تجسمی و یکی از همین هنرها نقاشی است که خوشبختانه امروزه در گالریها باقی نمانده و به فضای مجازی یا به دیوارنگارههای سطح شهر کشیده شده است، به همین بهانه به سراغ «عبدالحمید قدیریان» یکی از استادان و پیشکسوتان این حوزه رفتیم و درباره هنر عاشورایی در قالب هنرهای تجسمی به گفتوگو نشستیم.
تاریخ هنرهای تجسمی چه میزان از فرهنگ عاشورا در گذشته و حال برای خلق آثار بهره برده است؟
هنرمندان موضوعاتی را در آثارشان خلق میکنند که با آن درگیر هستند، یعنی آنها سعی میکنند در خلق آثار خود از مباحث اجتماعی و فرهنگی و مباحثی که در حیطه تفکری آنهاست و شاکله آنها را شکل داده، بهره ببرند. طبیعتاً هنرمندان نمیتوانند از عاشورا به دلیل تأثیر فرهنگی که در طول سالیان داشته، بیتفاوت بگذرند. بنابراین آثاری را تولید کرده و سعی کردهاند خود را تا جایی که ممکن است با آن فضای تصویری که بر گرفته از مطالب موجود در سطح جامعه است، خود را به واقعه بیشتر نزدیک کنند و از آن بهره ببرند. آثار آنها نیز نسبت به مقدار صداقت و نزدیکی هنرمند با فهم موضوع، تأثیرگذاری متفاوتی هم دارد. بنابراین یک رابطه متقابل است؛ یعنی هنرمند از آبشخور فرهنگی عاشورا تغذیه میکند، تولید اثر میکند و این تولید اثر در جامعه به عنوان یک بار فکری و فرهنگی تکثیر میشود.
مفاهیم عاشورا تا چه اندازه میتواند از طریق هنرهای تجسمی منعکس شود؟ قدرت هنرهای تجسمی در منتقل کردن و زنده نگه داشتن مفاهیم عاشورا چقدر است؟
زنده نگهداشتن مفاهیم عاشورایی به هیچ هنری وابسته نیست؛ زیرا این مفاهیم به قدری والاست که هنرهای تجسمی کوچکتر از این است که بتواند تأثیری در زنده نگه داشتن آن داشته باشد. هیچ هنر دیگری هم نمیتواند ادعا کند که باعث شده این فرهنگ یا این واقعه زنده بماند. این هنرمندان هستند که همیشه از این واقعه تغذیه شدهاند و نتوانستهاند به آن چیزی اضافه کنند، چرا که فاصله شناخت از این واقعه در هنرمندان که تحت تأثیر جامعه هستند خیلی پایینتر از حقیقت عاشوراست و نهایتاً در حد یک واقعه تاریخی و حماسی است که در اوج آن، برخوردی احساسی را شاهد هستیم. واقعیت این است که به دلیل شناخت کمی که از عاشورا و این واقعه عظیم داریم، فاصله زیادی بین تولیدات آثار عاشورایی و حقیقت آن در جامعه میبینیم. از آنجایی که تغذیه فرهنگی ما در رابطه با تبیین ابعاد مختلف واقعه عاشورا بیشتر به دست مداحان افتاده تا علمای بزرگ دین، لذا جامعه و همچنین هنرمندان از معارف ناب عاشورا فاصله گرفتهاند. با وجود این هنرمندان در مجموع به دلیل احساس و روح لطیفی که دارند با همین مقدار فهمی که از عاشورا دارند، سعی کردهاند با بهرهگیری از استعداد خود به آن نزدیک شوند و از آن بهره ببرند.
هنرمند شاید یک نویسنده فیلسوف نباشد؛ اما چون با روح مردم سروکار دارد خیلی خوب میتواند برخی از اندیشهها را منتقل کند. این نیز میتواند در مورد هنر عاشورایی صدق کند؛ درست است؟
در مورد همه هنرها این چنین است. هنرمندان دقت خوبی در دیدن دارند. از بقیه تیزبینترند و دید و احساسشان قویتر است و ممکن است نکات بیشتری را درک کنند. در مجموع درک تصویری هنرمندان بالاتر از مردم عادی است. اما موضوع این است که هنرمند کجا میایستد؟ اگر درباره مفاهیم عادی این مطلب را بیان کنید قابل قبول است، ولی وقتی در مورد مطلبی همچون عاشورا و مفاهیم عظیم الهی وارد میشوید، باید بدانیم که هنرمند کجا ایستاده و چه زاویه دیدی دارد. هنرمندی که روی زمین ایستاده، رو به رویش را خوب میتواند ببیند، پس صحنه عاشورا و ظواهر آن و کشتار را تصویر میکند و در نهایت میتواند دلها را بسوزاند؛ ولی واقعه عاشورا تنها این ظواهر نبوده، بلکه اصل آن و مفاهیم ارزشمند آن بسیار والاتر و برتر از اینهاست. چیزی که اهل بیت(ع) از ما خواستند، همان است که در کدواژه جمله حضرت زینب(س) آمده که میفرمایند: «ما رایت الا جمیلا». بنابراین یک هنرمند هم باید این گونه نگاه کند، ارتفاع بگیرد و از زوایای مرتفع به این واقعه نگاه کند و این اتفاق را به آنچه همزمان در آسمانها رخ داده است، گره بزند. به ملکوت این واقعه باید نگاه کرد و از ملکوت این واقعه باید عبرتهای زیبا گرفت. باید اندیشید که گوشهای از عظمت این چنین واقعهای را چگونه میتوان با هنر نشان داد. اگر با این دید به عاشورا و مفاهیمش نگاه کنیم، میبینیم که خیلی ضعیف برخورد کردهایم. نه تنها ضعیف بلکه برخی مواقع کم لطفی نسبت به این واقعه کردهایم؛ در حالی که این نوع نگاه باعث نازل شدن آن مفاهیم مرتفع میشود.
چطور میشود که یک هنرمند به جای انتقال این مفاهیم به آن تنزل میدهد؟
وقتی سطح تفکر جامعه درباره مفاهیمی همچون عاشورا در سطح دنیایی و پایین رقم میخورد، چه انتظاری دارید که هنرمند مفاهیم مرتفع آن را بفهمد؟ مسلماً نمیتواند بفهمد؛ چون هنرمند محقق و متفکر و اهل سلوک قرآنی نیست. هنرمند باید در جوار علما و متفکران اهل تفکر و اهل سلوک قرآنی باشد، بنشیند و از آنها بهره ببرد و آن بهرهای را که میبرد، به فرم تبدیل کند و به تصویر بکشد. وقتی که در جامعه کنونی ما اندیشمندان و علما سطح پایینی از عاشورا را مطرح میکنند و هر زمان که عاشورا میشود یا هر مناسبت دینی، آنها تنها به تاریخ و ظواهر دنیایی آن میپردازند، دست هنرمند خالی میماند و چیزی دریافت نمیکند که بتواند اثر هنریِ والایی تولید کند. وقتی اندیشمند و عالم و متفکر جامعه شما در سطح پایین و منظری دنیایی نگاه میکند، طبیعتاً هنرمندان هم تحت تأثیر جو جامعه تولید اثر میکنند. لذا سطح تولیدات هنری بالاتر از کلام اندیشمندان نمیشود و همیشه در حد آن کلام یا پایینتر است. برای همین است که وقتی میگویم در جامعه مفهوم عاشورا نسبت به مفاهیم مرتفعش نازل شده، طبیعی است که هنرمند هم نازل شده مفهوم را به تصویر بکشد.
آیا درست است که هنرمند بگوید الان که نمیتوانم اثری با مفاهیم والا خلق کنم، پس خلق در این حوزه را رها میکنم و اجازه میدهم به سطح بالا برسم و بعد کاری خلق کنم. پس از مدتی هم به همین دلیل اثری خلق نکرده است؟
باید اینجا نکتهای را توضیح دهم؛ اگر در صحبتهایم بر ابعاد رفیع معارف عاشورایی تأکید میکنم، به این دلیل است که طبق صحبت حضرت آقا ما باید به سمت تمدن نوین اسلامی برویم. اگر به تحقق این خواست رهبری ایمان داریم، باید بدانیم که برای رفتن به سوی تمدن نوین اسلامی به پشتوانهای قوی از معارف ناب نیاز داریم و عاشورا یکی از اصلیترین منابع فرهنگی ماست که باید مفاهیم آن را واکاوی کنیم و ابعاد رفیع آن را که منطبق با آیات قرآن است، درک و آن را به جامعه تزریق کنیم تا در طول زمان به فرهنگ تبدیل شود.
منظر کنونی به عاشورا نیز بسیار قدرتمند است؛ به گونهای که توانسته اسلام را زنده نگه دارد و موجب دستیابی ما به حکومت اسلامی شود، ولی این حد از معارف رایج عاشورایی برای مسیر پیشرو کفایت نمیکند و لازم است خود را به معارف رفیعتر و قرآنی مجهز کنیم تا در حوادث آخرالزمان به زحمت نیفتیم.
تا الان اینطور نبوده است؟
نخیر. برای همین است که حضرت آقا نگران تنزل فرهنگی هستند. راهی طولانی در پیش داریم. باید درباره عاشورا و همه مفاهیمی از این دست بازنگری کنیم و آنها را با قید انطباق با قرآن، مفاهیم مرتفع آن را بیابیم و جامعه را مسلح کنیم.
هنرهای تجسمی الان در فضای مجازی زیباتر از گذشته دست به دست میشوند. آیا هنرمند از این موضوع استقبال میکند یا دوست دارد هواداران بیایند و در گالریها و نمایشگاهها کارهایش را ببینند؟
هر دوی اینها لازم است. هم قشنگ است که آثار هنری را در گالری ببینیم و با هنرمند خالقش صحبت کنیم و چنانچه نقدی هست، آن را نقد کنیم و نشستی برگزار کنیم که در ارتقای هنرمند و آثارش مؤثر باشد و هم خارج از حیطه هنرمند در حوزه تبلیغات و رسانه، آثار وارد فضای مجازی میشوند و جامعه از آنها تأثیر میگیرد. به عبارت دیگر باید به عنوان یک کار رسانهای به آن نگاه کرد که هنرمند آذوقه برای رسانهها درست میکند تا رسانهها از آن بهره ببرند. هر دو هم لازم و مفید است. در حال حاضر به دلیل کرونا امکان دیدن آثار به صورت مستقیم خیلی کم است و باید به حداقلها راضی شد و شاید شرایط سختتر هم بشود. در چنین شرایطی باید خود را به روز کنیم. در رابطه با آثار عاشورایی مهم تنها خود اثر هنری نیست که در جایگاه خود بسیار هم مهم است، بلکه در کنار اهمیت آثار عاشورایی این اهمیت دارد که مفاهیم را بتوانیم در جامعه نشر و نما و ارتقا دهیم. این هم در صورتی محقق میشود که فضای جدید تفکری در عاشورا باز شود. هنرمندان تجسمی و نمایشی میتوانند بهترین ابزار برای نشر و همهگیر کردن دریافتهای قرآنی آنها باشند؛ پس برای رسیدن به آرمانهای والای انقلاب عزم را جزم کنیم و تلاش کنیم تا جهاد معارفی را آغاز کنیم تا عقبافتادگی خود را در این زمینه بعد از چهل سال جبران کنیم.